تاج السلطنه، دختر ناصر الدین شاه، با جادوی قلم، زندگی روزمره زنان ایران را در سال ١٢٨٤، اینچنین توصیف نموده است(١):
“زنان حقوق طلب اروپا، نظری هم به گوشه ی ایران افکنید و ببینید در خانه هایی که دیوارهایش از سه تا پنج ذرع ارتفاع دارد مخلوقاتی سر و دست شکسته، بعضی با رنگهای زرد و پریده، برخی گرسنه، برخی برهنه، قسمتی در تمام شبانه روز منتظر و گریه کننده در زنجیر اسارت بسر برند. زندگی زنان ایران یا به رنگ سیاه است یا سفید. یا پرده سیاه تن کنند و به هیکل موحش عزا در آیند یا کفن های سفید پوشند و از دنیا رخت بر بندند. من یکی از این زنهای بدبخت هستم و آن کفن سفید را ترجیح به این هیکل موحش می دهم. زیرا در مقابل این زندگانی تاریک، مرگ روز سفید ماست”
بدون هیچ شکی در آن روزگار، شاهد وجود یک آپارتاید جنسیتی بر جامعه ایران بودیم، و مردان حاکم مطلق جامعه محسوب می شدند، و اینکه چگونه زنان ایرانی موفق شدند از این یوغ آپارتاید، نجات یابند، واقعه ای تاریخی است که همچنان آثار آن در زندگی روزمره شهروندان ایرانی به چشم می خورد.
سالگرد واقعه کشف حجاب در هفدهم دی ماه، به یکی از مناقشه برانگیزترین واقعه های تاریخ معاصر ایران تبدیل شده است. هفتاد و نه سال از این واقعه می گذرد، و علی رغم اینکه زنان ایرانی پیشرفت چشمگیری داشته اند، اما شاهد آن هستیم که همچنان زنان ایران، از حقوق برابر برخوردار نیستند.
ذکر این نکته ضروری است که زنان ایران، حتی در همان زمان و در اوج سرکوب حقوق انسانی خود، نقشی به سزا در پا گذاشتن کشور به دنیای مدرن بازی کردند، و شاید اوج حضور زنان را بتوان در جنبش مشروطه ملاحظه نمود. نمی توان منکر این واقعیت شد که تا قبل از کشف حجاب، حقوق زنان در ایران به شکل تاسف باری زیر پا گذارده می شد، و آنها از ساده ترین حقوق انسانی، چون تحصیل برخوردار نبودند. و در همین حال، ذکر این نکته ضروری است که کشف حجاب، حاصل یک تصمیم یک روزه نبوده است، و قبل از تصویب قانون نیز، روشنفکران و شاعران، و فعالان حقوق زن، برای لغو آن تلاش نموده بودند.
چنانچه با معیارهای امروز دنیای متمدن به واقعه کشف حجاب بنگریم شاید تنها انتقادی که به این واقعه وارد باشد، توسل به قانون برای ممنوعیت حجاب باشد. این یک حقیقت است که انتخاب نوع پوشش یک شهروند، باید کاملا در اختیار او باشد، ولی در همان حال باید به این نکته نیز توجه نمود که در آن روزگار، بسیار بیشتر از جنایات کنونی رژیم جمهوری اسلامی، زنان توسط جامعه سرکوب می شدند؛ و کشف حجاب، به مانند یک شوک، توانی چند باره به طرفداران حقوق زنان جامعه بخشید.
بین کشف حجاب اجباری در هشتاد سال پیش، و حجاب اجباری رژیم جمهوری اسلامی، تفاوت بسیاری وجود دارد. در آن روزگار، حجاب به مانند یوغ بر گرده زنان جامعه بود و آنها را به بند کشیده بود، به صورت پیش فرض، به مانند یک سد، مانع حضور آنها در جامعه می شد، و شکستن این سد، در حقیقت به گسترش و اعتلای حقوق زنان انجامید. در حالی که حجاب اجباری، خود به مانند سلاح برای سرکوب حقوق زنان این سرزمین در دستان رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته است.
حاصل کشف حجاب، رشد چشمگیر و اعتلای حقوق زنان بود، رخداد میمونی که حاصل آن همچنان در زندگی تک تک شهروندان ایرانی به چشم می خورد.
نمی توان از نگاه فعالان حقوق زن در آن دوره چشم پوشید، چه آنکه آنها معتقد بودند که حجاب، تصویری سمبلیک از موقعیت فرودست زنان است، و باید برای رسیدن به حقوقی برابر، این سمبل شکسته شود.(٢)
سوال اینجاست، اگر کشف حجاب به صورت اختیاری صورت می گرفت، آیا قشر مرتجع جامعه، اجازه می دادند که هیچ زنی بدون حجاب از کنج خانه به بیرون قدم گذارد؟ و اصولا فشار اجتماعی بر زنان آنقدر زیاد بود که هیچ زنی جرات استفاده از این قانون را نمی کرد و احقاق حقوق زنان، میسر نمی گشت. واقعیت این است که با اجباری شدن کشف حجاب، خشم و غضب مرتجعین به جای اینکه متوجه زنان باشد که چرا چادر از سر بر گرفته اند، متوجه قانونگذار شد، و زنان این فرصت را یافتند که به استناد به قانون، وارد جامعه شوند.
بدون شک، قانون کشف حجاب، و دیگر تلاش های صورت گرفته برای اعطای حقوق برابر به زنان این سرزمین، اقدام مهم و مثبتی بود که باعث پیشرفت جامعه گشت، و بدون شک، در حضور پر رنگ زنان این سرزمین، نقش قابل توجهی بازی کرده است.
شورای ملی ایران، ضمن تاکید موکد بر برابری بین زن و مرد در جامعه، بر حق تمامی شهروندان برای انتخاب پوشش خود، تاکید می ورزد.
پی نوشت: ١-هما ناطق و فریدون آدمیت، افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده ی دوران قاجار
٢-ساناساریان الیز (1384). جنبش حقوق زنان در ایران / طغیان، افول و سرکوب، ترجمه نوشین احمدی خراسانی،
Post by شورای ملی ایران.