انتشارات

آپارتاید در ایران: تاثیر روانی تبعیض و ظلم و ستم علیه زنان در ایران- دکتر فرخ دیلمی

دانلود به صورت پی دی اف

.-

[rev_slider Articlebydrdilamiaprtid]

آپارتاید در ایران

« تاثیر روانی تبعیض و ظلم و ستم علیه زنان در ایران»

دکتر فرخ دیلمی

مشاور شورای ملی ایران-کمیسیون گذار

آپریل ۲۰۱۵

پیش درآمد:

رضا شاه عامل اصلی در انتقال تاریخی ایران از نظام سنتی به یک مدرنیته بود. او با آزاد کردن زنان از چنگال هویت سنتی، جایگاه آنها را به سوی استقلال ارتقا داد، و این در حالی است که شوربختانه، پس از انقلاب، رژیم جمهوری اسلامی دقیقا در خلاف آن جهت حرکت کرده، و به صورت نظام یافته، با تصویب لوایح سرکوب گرانه ، تلاش نموده تا کرامت انسانی زنان را از آنها برباید. سران رژیم جمهوری اسلامی با پدیده حجاب اجباری شروع کردند و این روند ادامه یافته، تا جایی که اکنون شاهد تصویب لوایحی از جمله لایجه ای که در آن به مردان اجازه داده می شود با دختر خوانده های خودشان ازدواج کنند، هستیم.

در مقاله پیش رو، نگارنده تلاش می نماید تا که تاثیرات روانی آپارتاید جنسی و قوانین ظالمانه در ایران را بر بهداشت روانی زنان، توضیح دهد.

رژیم اسلامی از همان روز اول سرکوب زنان ایرانی را آغاز کرد. نظامی که من آنرا نمادی مذهبی و «پدرسالار»، همراه با ظلم و ستم بر علیه زنان می دانم. هم زمان، زنان شجاع ایرانی در مقابل این قوانین مقاومت کرده و در شهرهای بزرگ مانند تهران و شیراز دست به تظاهرات های گسترده ای زدند، متاسفانه، زنان ایرانی در مبارزه خود به پیروزی دست نیافتند. این عدم موفقیت دلیلی نداشت، جز عدم حمایت احزاب سیاسی که در آن زمان از خمینی حمایت، و دستوراتش را به عنوان اوامری انقلابی تایید و پیروی می کردند.

همانطور که قبلا ذکر کردم اخیرا” قانونگذاران ایرانی لایحه ای را به تصویب رساندند که در آن به مردان اجازه داده می شود که با دختر خوانده های خود چنانچه سنشان بالای سیزده سال باشد ازدواج کنند. به گفته شادی صدر، وکیل حقوق بشر و موسس سازمان عدالت برای ایران، این لایحه به آزار جنسی کودکان اعتبار قانونی می بخشد.[۱] البته قانوگذاران ایرانی سعی در کمرنگ کردن قسمت جنسی این نوع ازدواج ها نموده و می گویند که آنها این لایحه را به تصویب رساندند تا مسئله حجاب را درمورد دخترانی که به فرزند خواندگی گرفته می شوند روشن سازند. همانطور که می بینید این یک توجیه مضحک مانند سایر توجیحاتی است که این رژیم در طول ٣۶ سال گذشته برای مسائل مختلف ارائه داده است، به عنوان نمونه، پس از انقلاب، زنان ایرانی از انتخاب رشته های خاصی در دانشگاه منع شدند به این دلیل که رژیم آن رشته های تحصیلی را برای زنان مناسب نمی دانست.

قبل از تمرکز برظلم و ستم وارده بر زنان ایرانی، نگارنده مایل است تا تصریح نماید که شوربختانه، جامعه ایران امروز، از نظر روانشناسی، جامعه ای سالم نمی باشد.

امروزه، بسیاری از زنان و مردان ایرانی از مشکلات روانی متعددی (با درجات مختلف شدت) رنج می برند، دلیل عمده این مشکلات چیزی نیست جز فشاری که توسط رژیم اسلامی و قوانین خشن این رژیم، در طی ۳۶ سال گذشته به آنها تحمیل شده است. متاسفانه، این امر بیشتر بر زنان کم درآمد با فرصت های کم، که به احتمال زیاد براثر حوادث زندگی نامطلوب در ایران به چالش بیشتری کشیده می شوند، اثر بیشتری می گذارد. از روز اول، رژیم اسلامی تلاش کرده است که زنان ایرانی را متقاعد سازد که وقایع رخداده شده بعد از انقلاب، یا آنهایی که در حال اتفاق هستند، وقوعشان اجتناب ناپذیر می باشد. رژیم تلاش کرده است تا مطمئن شود که زنان ایرانی قادر به تشخیص بین ممکن و غیر ممکن نیستند. زنان به این تبلیغات گوش میدهند و مجبور به قبول شرایط و قوانین محدود کننده و خشن مانند حجاب اجباری می گردند.

نتیجه این شده است که زنان ایرانی دچار مشکلاتی از جمله ترس، اضطراب، عصبی بودن، بیخوابی و یا پرخوابی، کابوس، تجربه بی حسی عاطفی، انفعال، ترس از آینده، ناتوانی در عمل و فرار از واقعیت، گردیده اند. این دقیقا همان چیزی است که رژیم می خواهد. در اینجا یک نمونه ارایه می گردد:همانطور که می دانید، اخیرا” زنان ایرانی در اصفهان با اسید به دست افراطیون طرفدار رژیم مورد حمله قرار گرفته اند، و این فاجعه بعد از آن رخ داد که دو تن از آخوندهای وابسته به رژیم، از پیروان خود درخواست کرده بودند تا برای مقابله با زنانی که با شرایط و قوانین محدود کننده در مورد حجاب کنار نمی آیند، از روش های خشن و خونین استفاده کنند.

آنچه که رژیم می خواهد به آن برسد، انزوای بیشتر و عقب گرد اجتماعی زنان ایرانی است. البته رژیم تا حدودی به هدف خود دست یافته، و به عنوان نمونه، برخی از زنان به ظاهر به دلیل ترس از دست حمله افراطیون، رفت و آمد خود را در خیابان ها کاهش دادند. البته و خوشبختانه این امر آنها را فقط برای مدتی کوتاه در خانه هایشان نگاه داشت.

مشخصه اساسی رژیم اسلامی این است که ساختار قانونی و همچنین ساختارهای اقتصادی و سیاسی آن، بصورتی پایدار و محکم براساس تبعیض جنسیتی می باشد. ایدئولوژی که رژیم اسلامی بر اساس آن پایه گذاری شده است، نابرابری بین زن و مرد را که در طی سی و شش سال گذشته، ادامه داشته، توجیه و تقویت می کند. فهرست قوانین نابرابری که پس از انقلاب اسلامی زنان ایرانی با آنها درگیر بوده اند، بسی طولانی است. به عنوان مثال، زنان قادر به ورود به برخی از مراکز بهداشتی و مراقبت های پزشکی در صورتی که چادر نپوشیده باشند، نیستند. بنابراین براین اساس حقوق اساسی و ضروری آنها برای دریافت مراقبت های پزشکی در برخی از موارد، فقط به خاطر نپوشیدن چادر نادیده گرفته می شود.

در سوم سپتامبر ۲۰۱۴ خلیل هلالی رئیس پلیس نیروی انتظامی گفت که قانون باید زنان را از کار در کافه ها و رستورانها منع کند ، چون این شغل ها، زنان را در معرض چشم چرانی مردان می گذارد. در ماه ژوئن ۲۰۱۴ غنچه قوامی ، ۲۶ ساله ، فارغ التحصیل رشته حقوق ، شهروند انگلیسی- ایرانی ، خارج از استادیوم آزادی تهران در اثر تلاش برای حضور در یک بازی والیبال مردانه دستگیر شد. همانطور که در بالا اشاره شد لیست تبعیض و نابرابری علیه زنان یک لیست کوتاه نیست.

اگر چه ظلم و ستم و سیاست های رژیم اسلامی در ایران برعلیه تمام ایرانیان صرف نظر از جنسیت آنها اعمال می شوند، اما این زنان هستند که بیشترین ستم را تحمل کرده اند. این زنان ایرانی هستند که رژیم سعی در به حاشیه کشاندن آنها نموده است، و آنها را تشویق و گاهی اوقات مجبور به خانه نشینی و تولید مثل برای ازدیاد جمعیت اسلام نموده است. این امرمشکلات خاصی را برای زنان ایجاد کرده است.

اختلال در زندگی خانوادگی یکی از بیرحمانه ترین دست آوردهای رژیم اسلامی است، بعد از انقلاب بسیاری از فرزندان و همسران زنان ایرانی، مجبور به ترک شهرهای خود، یا حتی کشور شده اند، این افراد ماه ها، سالها و یا حتی برای همیشه از دیدار خانواده خود محروم بوده اند. زنان مدت طولانی به شدت منتظر برای دیدن عزیزانشان باقی می مانند، گاهی اوقات این درد و رنجهای ناشی از جدایی آنها پایانی ندارد.

زنان ایرانی ممکن است اختلالات روانی مختلفی را تجربه کنند. با این حال، در اینجا ما بر نوع عمده ترین و شایع ترین ها تمرکزخواهیم نمود،چون بحث در مورد تمام اختلالات، خارج از حوصله این مقاله می باشد.

قرار گرفتن در معرض استرسهای زندگی با اختلال عملکرد روانی همراه است. تا به امروز، اطلاعات منتشر شده زیادی در مورد شیوع اختلالات روانی در میان ایرانیان تحت ستم رژیم اسلامی وجود ندارد. نتایج تحقیقات انجام شده در ایران نشان می دهد که “حداقل حدود ۷ میلیون ایرانی از یک یا چند اختلال روانی رنج میبرند.” همین مطالعه نشان داد که شیوع اختلالات روانی ۱۰٫۸۱ درصد است و نرخ اختلالات در زنان نسبت به مردان (۱۴٫۳۴٪ و ۷٫۳۴ درصد) بالاتر بوده است.[۲] زنانی که سوء استفاده جسمی و روحی را تجربه می کنند، در معرض خطر بسیار بالای دچار شدن به اختلالات روانی مختلف، به خصوص افسردگی و اضطراب می باشند.

اعتماد به نفس :

قوانین ظالمانه اسلامی بر علیه زنان در ایران می تواند تاثیرات منفی و عمیقی بر روی اعتماد به نفس آنها داشته باشد. ازنظر روانشناسی اعتماد به نفس نشان دهنده ارزیابی کلی یک شخص از ارزش خودش است. در رژیم اسلامی زنان ایران شهروندان درجه دو محسوب می شوند و همانطور که در بالا اشاره شد، از فرصت های زیادی که همکاران مرد خود می توانند داشته باشند، منع می گردند. به عنوان مثال، با اینکه تعداد زنانی که از موسسات آموزش عالی فارغ التحصیل شده اند بالاتر است، در مقایسه با مردان بازار کار برای آنها بسیار محدود است. این می تواند یک از علل کاهش اعتماد به نفس در میان زنان ایرانی باشد، که از زندگی خود راضی نیستند. جای تعجب نیست اگر زنان ایرانی از اعتماد به نفس پایین در جامعه رنج ببرند چون در این جامعه احساس خوبی در مورد خود داشتن نشانه ای از ناسازگاری در نظر گرفته شده است. اعتماد به نفس پایین با تعدادی از مشکلات عاطفی در ارتباط است بطوریکه آنرا به عنوان عاملی که فرد را در خطر دچار شدن به بیماری های روحی و روانی قرار می دهد، در نظر می گیرند. پژوهش ها نشان می دهد که شیوع مشکلات روحی و روانی، از جمله اظطراب، تنهایی و افسردگی، در افراد با اعتماد به نفس پایین، بسیار بیشتر از افرادی است که که از اعتماد به نفس بالایی بهره می برند.

اختلالات اضطرابی:

اضطراب یک وضعیت روانی است که با هراس و پیش بینی تهدیدهای موجود در آینده مشخص می شود، چرا که فرد قادر به پیش بینی و یا کنترل برنامه های آینده نیست. اضطراب دارای جنبه های احساسی، رفتاری، فیزیولوژیکی و شناختی است.

فردی که ازاختلال اضطرابی رنج می برد احساس ترس و یا ناراحتی شدید می کند که در عرض چند دقیقه به اوج خود می رسد. فرد ممکن است علائم مختلفی را تجربه کند ، از جمله عرق کردن، تهوع و درد شکم، سرگیجه، تنگی نفس، درد قفسه سینه، دگرسان بینی محیط (احساس عدم واقعیت)، لرزش، تپش قلب، و ترس از دست دادن کنترل و یا تجربه “دیوانه شدن “. اختلالات اضطرابی شامل اختلالاتی است که در آنها اضطراب بالا، و مشکلات فیزیولوژیکی، شناختی، و رفتاری دیده می شود.

شرایط استرس زا باعث آسیب پذیری فرد برای اضطراب می شود. برای زنان ایرانی این شرایط به وفور موجود می باشد. از قبیل: ازدواج زودهنگام و ازدواج اجباری، (نرخ هشدار دهنده طلاق در ایران)، مشکلات در محل کار، و فشار اعمال شده توسط رژیم و نهادهای آن مانند نیروی انتظامی. زنان ایران در جامعه ای به دنیا می آیند و رشد می کنند که در آن احساس امنیت، و کنترل نمی کنند، به عنوان مثال، حمله با اسید در اصفهان توسط رژیم و اینکه آنها بر روی هیچ چیز کنترل ندارند. بنابراین، آنها این را نیز می آموزند که ممکن است قادر به سازگاری با حوادث استرس زا در زندگیشان نباشند. برای مثال اگر مادر یک دختر ایرانی همواره از این بترسد که اگر بیرون رود توسط نیروی انتظامی دستگیر می شود ، دخترش نیز وقتی از خانه بیرون می رود دچار همین اضطراب می گردد. اضطرابش می تواند همچنین یک عکس العمل به آنچه که در جامعه دارد رخ می دهد باشد. مثلا” بسیاری از زنان پس از حملات اسیدی در اصفهان حاضر به بیرون رفتن از منزل نبودند.

اختلالات اضطرابی عمومی شایعترین نوع اختلالات اضطرابی است. افرادی که از اختلالات اضطرابی عمومی رنج می برند، اضطراب مفرط و مداومی را تجربه می کنند و همیشه در مورد چیزهای مختلفی نگران هستند که فکر می کنند برآنها کنترلی ندارند . با توجه به وضعیت کنونی زنان ایران تحت حاکمیت رژیم، نباید تعجب کرد اگر تحقیقات نشان دهد که بسیاری از آنها از این نوع اختلال اضطرابی رنج می برند، زیرا استقلال و کنترل زندگیشان توسط رژیم اسلامی از آنها گرفته شده است. زنان ایرانی هیچ انتخاب و یا کنترلی بر روی امور اجتماعی خود ندارند همچنان که مجبور هستند از قوانین تبعیض آمیز و ظالمانه تبعیت کنند. نگرانی بیش ازحد به ظرفیت زنان در انجام کارها بصورت سریع و موثر زیان می رساند. این امر نتایج منفی بسیاری بر روی خانواده ها و جامعه بعنوان بخشی از یک کل می گذارد. چون افرادی که از این اختلال، بهبودی کامل پیدا می کنند، تعدادشان پایین است، لذا حالت مزمن این عارضه، تا آخر عمر، با بیشتر این افراد باقی خواهد ماند. حالت مزمن این اختلال، از حالت کلی به جزیی در طول عمر تغییر می کند. همچنین باید توجه داشت که زنان ایرانی که اختلال اضطراب عمومی را تجربه می کنند به احتمال زیاد از افسردگی نیز رنج می برند زیرا اضطراب و نگرانی عواملی مرتبط به اختلال افسردگی نیز هستند.

عقده حقارت :

از زمان انقلاب زنان ایرانی مجبور بوده اند با قوانین اسلامی محدودکننده و سرکوبگرانه مقابله کنند. با این قوانین، رژیم اسلامی سعی داشته که بر همه جنبه های زندگی زنان ایرانی، کنترل داشته باشد، رژیمی که زنان را به عنوان افراد درجه دو، و وابسته در نظر می گیرد.

از دیدگاه روانشناسی چنین ظلم و ستمی ممکن است منجر به مشکلی شود که توسط آلفرد آدلر، با عنوان عقده حقارت، مطرح می شود. عقده ی حقارت نتیجه ای است از یک فرم اغراق آمیز و مداوم عدم کفایت که تا حدودی با کمبود علایق اجتماعی توضیح داده شده است . به گفته آدلر[۳] یکی از دلایل برای رشد عقده ی حقارت تجارب تبعیض اجتماعی است (به عنوان مثال، داشتن فرصت های محدود از نظر نژاد، وضعیت اقتصادی، یا جنسیت). در ایران که در آن حکومت اسلامی (با تصویب قوانین تبعیض آمیز) به زنان می گوید که مردان بهتر از آنها هستند، از آنها انتقاد می کنند ، قدرت مطلق و خشن بر آنها اعمال می کنند و همچنین اجازه می دهند که مردان از آنها سوءاستفاده کنند ، اصلا” جای تعجب نیست که زنان مخصوصا” نسل جوانتر آنها دچار عقده ی حقارت شوند. همانطور که قبلا اشاره شد، قانونگذاران ایران لایحه ای را به تصویب رساندند که در آن به مردان اجازه داده می شود که با دختر خوانده های خود اگر به سن ۱۳ سالگی رسیده باشد می توانند ازدواج کنند. تصور کنید که به دختر بچه ای که می بایست بردگی جسمی و عاطفی را در آن شرایط تجربه کند، چه خواهد گذشت. احتمال زیادی وجود دارد که آن دختر نوجوان دچار عقده ی حقارت شده، و به دلیل این مشکل، انگیزه خود را از دست داده، و دچار نوعی بی حسی روانی، و ناتوانی در زندگی گردد.

در حقیقت رژیم سعی می کند که زنان را از رشد علایق اجتماعیشان منع کند. در واقع احساس اجتماعی، یک احساس بالقوه، و علاقه اجتماعی شامل تلاش هایی است در جهت به تحقق رساندن آن احساس.

براساس تحقیقات ادلر علایق اجتماعی مربوط به سه امر مهم در زندگی می شود که عبارتند از جامعه ، کار و عشق. نقش زنان ایران و توانایی شان در انتخاب در هر سه عرصه مذکور توسط رژیم اسلامی محدود شده است. به عنوان مثال، زنان از انتخاب رشته های خاصی در دانشگاه منع می شوند و آزادی برای انتخاب شغل خود را ندارند. افرادی که کار مفید انجام می دهند نه تنها وسیله امرارمعاش خود را مهیا می سازند بلکه احساس مفید بودن در جامعه را نیز تجربه می کنند که به پیشه و هنر نسبت به تنبلی و بیکاری ارزش می بخشد. از آنجائیکه زنان توسط رژیم در توانایی های شغلی خود محدود شده اند ، اهداف خود آفرینی زنان که خود روش زندگی آنها است نیز توسط قوانین ظالمانه به شدت محدود شده اند. این امر به عدم رضایت از زندگی در زنان ایرانی منجر شده، که به نوبه خود ممکن است به مشکلات روحی روانی مختلف از جمله اختلالات اضطراب، افسردگی، و شخصیتی منجر شود.

افسردگی :

یکی از شایع ترین انواع اختلالات روحی ، اختلال افسردگی می باشد. افسردگی همانند اضطراب، دارای ویژگی های عاطفی، شناختی، فیزیولوژیکی، و رفتاری است. افراد مبتلا به افسردگی از علائمی مانند احساس بی ارزشی، مشکلات خواب، تغییر در اشتها، افکار منفی بدون کنترل، از دست دادن حافظه و اشکال در تمرکز، از دست دادن انرژی و احساس خستگی، افکار مکرر مرگ، و غیره رنج می برند. مطالعات نشان می دهد که زنان در سراسر جهان نسبت به مردان بیشتر مستعد ابتلا به افسردگی هستند.

در ایران قوانین ظالمانه و تبعیض آمیز نقش مهمی را در مستعد کردن بسیاری از زنان برای دچار شدن به افسردگی دارد. برخی از عوامل عبارتند از: عوامل جنسی، جسمی، عاطفی و سوء استفاده، وابستگی شدید و اتکای اقتصادی بالای زنان در حمایت ارائه شده توسط مردان (به علت عدم داشتن فرصت یکسان برای زنان نسبت به مردان)، آموزش و پرورش ضعیف، واز همه مهمتر قوانین تبعیض آمیز تحمیل شده بر روی زنان توسط رژیم. زنانی که تحت قوانین سخت رژیم زندگی می کنند در معرض خطر بالاتری از ابتلا به افسردگی هستند. وقایع زندگی تحقیر آمیز که زنان ایرانی به صورت روزانه با آن روبرو می شوند (به عنوان نمونه دستگیر شدن توسط نیروهای انتظامی به دلیل پوشش یا آرایش)، یک ریسک روان شناختی ایجاد می کند، زیرا آنها منجر به تخریب در خود پنداری می شوند، که به نوبه خود می تواند به اختلالات روانی مختلف از جمله افسردگی منجر شود.

از آنجائیکه این وقایع تحقیر آمیز با وقایع دیگر ی که این آسیب ها را کاهش می دهد و یا به عبارتی خنثی می کند مانند خودپنداری مثبت و یا خودکارآمدی همراه نمی باشند، خطر ابتلا به افسردگی افزایش می یابد. همچنین شیوع افسردگی در زنان ممکن است به دلیل درک عدم کنترل بر امور ایجاد شود، اگر فرد احساس کنترل بر روی زندگیش و حوادث مشکلی را که با آن مواجه می شود، داشته باشد، چنین شخصی ممکن است هر از گاهی دچار استرس گردد. زنان ایرانی احساس خود از تسلط بر امور را تحت حاکمیت رژیم اسلامی از دست داده اند. بنابراین، در برخورد با حوادث دشوار احساس درماندگی می کنند . این احساس درماندگی عامل اصلی افسردگی و سایر مشکلات روانی از قبیل اختلالات اضطرابی است. در واقع، رژیم اسلامی تلاش کرده است به زنان ایرانی احساس منفعل بودن و وابستگی بدهد. این عدم استقلال و منفعل بودن تحمیل شده بر زنان از طرف رژیم باعث عدم قاطعیت، عدم کنترل، درماندگی و ناامیدی در آنها شده و این به نوبه خود زنان را در خطر دچار شدن به بیماری های متعدد روحی و روانی خواهد کرد. از دیدگاه روانشناختی، زنان مبتلا به افسردگی در محتوای جامعه و فرهنگ (ترویج شده توسط رژیم) به عنوان افراد انگشت نما شناخته می شوند که با درد و رنج خود زندگی می کنند. نتیجه اینکار اینست که احساس خود ننگی در زنان پیشرفت می کند که یک نوع رفتار کم ارزش دانستن خویش می باشد و اینکه خود را به خاطر درد و رنجشان سرزنش می کنند. خودننگی منحصرا” یک احساس منفوری است که زنان ایرانی را از آرزوهایشان می رباید. بنابراین آنها شروع می کنند به احساس این حالت که آنها سزاور آنچکه دارد برایشان پیش می آید هستند (یعنی هم جسمی و هم عاطفی). یکی دیگر از عوامل موثر که ممکن است میزان افسردگی را در زنان ایرانی افزایش دهد مربوط به یک نوع خاص از عوامل استرس زا، به ویژه، سوء استفاده جنسی و عاطفی است. تصویب حق قانونی مردان ایرانی برای ازدواج با دختر خوانده های خود، چیزی جز سوء استفاده جنسی و عاطفی از کودکان و نوجوانان نیست. سوء استفاده یک عامل خطرناک برای افسردگی است. بنابراین دختران نوجوانی که به فرزندی پذیرفته شده اند در معرض خطر افسردگی و ابتلا به علائمی مانند غم و اندوه، بی خوابی و کابوس، از دست دادن اشتها، احساس بی ارزشی، خستگی، کم خودپنداری، خود انتقادی و تفکر و یا آرزوی خودکشی خواهند. همچنین یک ارتباط قوی بین سوء استفاده و اضطراب و افسردگی مضاعف وجود دارد. بنابراین، آن کودکان و نوجوانان دختر در معرض خطر بالاتری برای ابتلا به اختلالات اضطرابی نیز هستند.

عوامل مربوط به اختلالات اعتیاد آور:

مردم ممکن است موادی مانند الکل، هروئین، کوکائین، تریاک و غیره را به دلایل مختلف مصرف کنند. برخی ممکن است از آنها به منظور کاهش سطح افسردگی و یا اضطراب خود استفاده کنند ، برخی ممکن است از آنها برای فراموش کردن آنچه در اطراف آنها اتفاق می افتد استفاده کنند، و برخی این مواد را به منظور کاهش استرس خود که از سوی جامعه، محیط کار، خانواده، دولت ها، و غیره وارد می شود استفاده می کنند. اعتماد به نفس پایین نیز با سوء مصرف از الکل و مواد مخدر دیگر همراه است. مصرف مواد مختلف می تواند اثراتی متفاوت در بر داشته باشد. در هرحال بسیاری از آنها مانع از توانایی عملکرد درست می شوند. زمان واکنش را آهسته می کنند، هماهنگی حرکتی و گفتاری دچار اشکال می شوند (به عنوان مثال، گفتار نامفهوم)، توانایی قضاوت صحیح و مناسب کاهش می یابد، و حتی بر بینایی و شنوایی می تواند تاثیر منفی بگذارد.

آمار اعتیاد در میان زنان ایرانی به حدی بالا است که حتی رژیم اسلامی و نهادهای مربوطه به آن نرخ افزایش آن را هشدار دهنده اعلام کرده اند. با توجه به شرایطی که زنان ایرانی در طی ۳۶ سال گذشته تحت رژیم اسلامی در آن زندگی کرده اند، چنین آمار بالایی تعجب آور نیست. اطلاعات منتشر شده توسط رژیم اسلامی نشان می دهد که تعداد زنان معتاد از سال ۲۰۰۷ دو برابر شده و حدود ۱۰ درصد از همه ایرانیان مبتلا به اعتیاد ،زنان هستند. همان داده ها نشان می دهد که بیش از نیمی از زنان معتاد، مصرف مواد خود را از سنین ۱۵ تا ۱۹ سالگی شروع کرده اند. به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۱ تحقیقات انجام شده توسط یک سازمان دولتی در ایران برخی از اطلاعات در مورد اعتیاد به مواد در میان زنان ایرانی را ارائه داده است. برخی از نتایج نشان دهنده کاهش سن (شروع مصرف مواد مخدر)، افزایش در تعداد زنان متاهل معتاد به نوعی از مواد مخدر، و افزایش مصرف مواد مخدر در میان زنان تحصیل کرده می باشد. به نظر می رسد که چنین زنان تحصیل کرده ای خیلی بیشتر از آن دسته که از سطح تحصیل پایین تری برخوردارهستند نسبت به استرسهایی که از سوی حاکمیت آخوندها بر آنها اعمال می شود آسیب پذیر هستند. منور خلج در مقاله خود که در مجله فاینیشیال تایمز[۴]  منتشر شده است، گزارش داده است که سوء مصرف مواد مخدردر بین زنان جوان با سطح آموزش بعد از متوسطه افزایش یافته است . به نظر می رسد که چنین زنان تحصیل کرده ای در مقایسه هم نوعان خود، با سطح تحصیلات پایینتر، خیلی بیشتر در معرض استرس ایجاد شده تحت حاکمیت آخوندها هستند. براساس این مقاله از میان مواد مخدر متفاوت، متا آمفتامین بالاترین میزان مصرف در میان زنان ایرانی را دارد که از آن به عنوان راهی برای فراموش کردن سختیهای اجتماعی و اقتصادی خود استفاده می کنند.

بسیاری از زنان ایرانی مبتلا به سوء مصرف مواد ممکن است طرد شدن از طرف خانواده و جامعه را تجربه کنند. آنها همچنین ممکن است از رفتار سرزنش آمیز ازسوی سازمان های دولتی رنج ببرند. احساس لکه ننگ بودن نه تنها مضراست، بلکه خطرناک نیز هست . ترس از قضاوت منفی و سرزنش آمیز، می تواند زنان را از گرفتن کمک (حتی اگر کمک ها در دسترس باشند) باز دارد، یا باعث تداخل در مراحل بازپروری آنها گردد. در محتوای اجتماعی بزرگتر، انگ بدان معنی است که رژیم اسلامی در ارائه خدمات و درمان به زنان ایرانی کمتر سرمایه گذاری می کند. این موضوع حتی توسط یکی از کارکنان بخش دولتی، زهرا بنیانیان، مشاور یکی از بخش های دولتی، که به افراد معتاد خدمات ارایه می کنند، ، نیز بیان شده است. ایشان در مصاحبه ای در مورد تبعیض علیه زنان مبتلا به اعتیاد در دریافت درمان در مقایسه با مردان صحبت کرده اند.

در خاتمه، بایستی بیان کرد که آپارتاید جنسی منظم، و قوانین ظالمانه بر مردم ایران، بویژه زنان ایرانی، توسط رژیم اسلامی، در طی سی و شش سال گذشته، بدون شک تاثیرات بسیار منفی، در بهداشت روانی آنها داشته است. چنین شرایطی باعث به وجود آوردن نسلی از زنان ایرانی با آسیب های متعدد روانشناختی شده است که بدون شک عوارض آن، بر نسل های آینده نیز مشهود خواهد بود.

دکتر فرخ دیلمی

مشاور شورای ملی ایران –کمیسیون گذار

آپریل ۲۰۱۵

  • قانونگذاران ایران لایحه ای را به تصویب می رسانند که در آن مردان می توانند با دختر خوانده های خود ازدواج کنند . گاردین، ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۳

[۲] بررسی اپیدمیولوژیک اختلالات روانی در ایران. در طبابت و اپیدمیولوژی در بهداشت روان (۲۰۰۵)

[۳] آلفرد آدلر(. (۱۹۶۴٫ منافع اجتماعی: یک چالش برای انسان. نیویورک: انتشارات کاپریکورن

[۴]. زنگ خطر ظهوراعتیاد به مواد مخدر زنان در ایران. در فایننشال تایمز، ۲۰۱۵ ژانویه ۲٫

آپارتاید در ایران: تاثیر روانی تبعیض و ظلم و ستم علیه زنان در ایران- دکتر فرخ دیلمی#iranTalk #WhoIsTheRealThreat…

Posted by ‎شورای ملی ایران‎ on Saturday, 18 July 2015